هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که در عشق خود سوخته و از هجران و بی‌وفایی معشوق رنج می‌برد. شاعر از مرگ و فنا سخن می‌گوید و از درد بی‌درمان عشق شکایت می‌کند. او خود را قربانی عشق می‌داند و از معشوق می‌خواهد که با او چه خواهد کرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشاره به مرگ و رنج، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲۰

بلا به من که ندارم غم بقا چکند
کسی که دم ز فنا زد باو بلا چکند

نشانده بر سر من بهر قتل خلقی را
من ایستاده که آن شوخ بی‌وفا چکند

به قتل ما شده گرم و کشیده تیغ چو آب
میان آتش و آبیم تا خدا چکند

کشی به جورم و گوئی که خونبهای تو چیست
شهید خنجر تو با جان مبتلا چکند

به دست عشق تو دادم دل و نمی‌دانم
که داغ هجر تو با جان مبتلا چکند

چو آشنای تو شد دل ز من برید آری
تو را کسی که به دست آورد مرا چکند

دوای عشق تو صبر است و محتشم را نیست
تو خود بگو که به این درد بی دوا چکند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.