هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد عشق و حسرت دیدار معشوق می‌گوید. شاعر از نگاه‌های غنیمانه و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که عشق، جان او را تاراج کرده است. او از سنگدلی‌های معشوق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی آه او نیز مورد توجه قرار نمی‌گیرد. شاعر با تصاویر زیبا مانند برق، کوه، و آتش، عمق احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۷

عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند
که درو غیر غنیمانه نگاهی نکند

آن چه با خرمن جانم بنگاهی کردی
برق هرچند بکوشد به گیاهی نکند

عشق تاراج گرت یک تنه با هر دو جهان
کرد کاری که به یک کلبه سپاهی نکند

شدم از سنگدلیهای تو خورسند به این
که کسی در دلت از وسوسه راهی نکند

منعم از ناله رسد پند دهی را که شود
هدف تیر نگاه تو و آهی نکند

من گرفتم گه نگه در تو گناهست ای بت
بنده این حوصله دارد که گناهی نکند

دیدم آن زلف و تغافل زدم آهم برخاست
نتوانست که تعظیم سیاهی نکند

آن چه با کوه شکیبم رخ تابان تو کرد
شعلهٔ آتش سوزنده به کاهی نکند

محتشم این همه از گریه نگردد رسوا
که تواند کند گاهی و گاهی نکند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.