هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اندوه خود می‌گوید. او از مستی معشوق، گریه‌های خود، و دیوانگی‌اش در راه عشق سخن می‌گوید. همچنین به مقابله با مشکلات و بلاها اشاره می‌کند و از تأثیر نسیم بر آتش درونش می‌نالد. در پایان، با تواضع از گذر بر خاک محتشم یاد می‌کند که روزی بر آستان معشوق عالی‌جناب بوده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربهٔ زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۶

امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
مهد زمین ز گریهٔ من غرق آب بود

دیوانه‌ای که غاشیه داری به کس نداد
تا پای شهسوار بلا در رکاب بود

دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را
با مشتری مقابلهٔ آفتاب بود

در نامهٔ عمل ملک از آدمی کشان
گر می‌نوشت جرم تو را بی حساب بود

از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود

تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش
پایم ز بس که در وحل اضطراب بود

بر خاک محتشم به تواضع گذر که او
روزی بر آستان تو عالیجناب بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.