هوش مصنوعی: این شعر از محتشم کاشانی بیانگر احساسات شاعر درباره نابرابری در عشق و وفاداری است. شاعر خود را بی‌وفا و نالایق می‌داند و معتقد است که معشوقه‌اش شایسته عشق و پرستش است، اما رابطه با فردی مانند او ناشایست و ناعادلانه است. او از ناآشنایی، بی‌وفایی و بی‌مهری در رابطه شکایت دارد و احساس می‌کند که سزاوار چنین عشقی نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰

گنج وصل او به چون من بی‌وفائی حیف بود
همچو او شاهی به همچون من گدائی حیف بود

یاری آن نازنین کش بت پرستیدن سزاست
با چو من ناکس پرستی ناسزائی حیف بود

آشنائی‌های او کز الفت جان خوشتر است
با چو من بد الفتی نا آشنائی حیف بود

عهد مهر و شرط یاری کز وفا کرد آن نگار
با چو من بدعهد شرط و بی‌وفائی حیف بود

راست قولیهای او در ماجراهای نهان
با چو من کج بحث و کافر ماجرائی حیف بود

چون ز من جز بیوفائی سر نزد نسبت باو
بر سرم میزد اگر سنگ جفائی حیف بود

قصه کوته محتشم با چون تو کج خلق آدمی
آن چنان طوبی قدی حورا لقائی حیف بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.