هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از هجران و جدایی است. شاعر با استفاده از تصاویر زنده و احساسی، مانند سوختن دل در سینه، ریختن مغز استخوان از آفتاب هجر، و ویرانی دیده از گریه، عمق رنج خود را به تصویر می‌کشد. او حتی حاضر است جان و دنیا را فدا کند، اما تحمل دوری از معشوق را ندارد. در نهایت، شاعر به رسوایی و درماندگی خود در عشق اعتراف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و روانی مانند درد هجران، رنج عشق، و درماندگی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳

گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود
ور رود دل نیز یک دشمن همان گیرم نبود

گر دلم در سینه سوزان نباشد گو مباش
اخگری در گوشهٔ گلخن همان گیرم نبود

ز آفتاب هجر مغز استخوانم گو بریز
در چراغ مرده این روغن همان نگیرم نبود

ملک جانی کز خرابیها نمی‌ارزد به هیچ
گر فراق از من بگیرد من همان گیرم نبود

دیده گر خواهد شدن از گریه ویران کو بشو
در دل تاریک این روزن همان گیرم نبود

ناله از ضعف تنم گر برنیاید گو میا
در سرای سینه این شیون همان گیرم نبود

چون به تحریک تو می‌رانند ازین گلشن مرا
جا کنم در گلخن این گلشن هما نگیرم نبود

بود نافرمان دلی با من همان گیرم نزیست
بود بی سامان سری بر تن همان گیرم نبود

گفتم از عشقت به زاری محتشم دامن کیشد
گفت یک رسوای تر دامن همان گیرم نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.