هوش مصنوعی: این شعر از محتشم کاشانی بیانگر درد و رنج شاعر از عشق نافرجام و رفتارهای متناقض معشوق است. شاعر از رفتارهای بی‌ثبات معشوق مانند شوخی‌های آزاردهنده، وعده‌های دروغین و قساوت او گلایه می‌کند و به تضاد بین ظاهر و باطن معشوق اشاره دارد. در نهایت، شاعر از تغییر رویه معشوق و روی آوردن او به بت‌پرستی پس از سال‌ها زهد انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند درد عشق، خیانت و انتقاد از ریاکاری است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند «قتل» و «تاسف خوردن» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۵

دی ز شوخی بر من آن توسن دوانیدن چه بود
نارسیده بر سر من باز گردیدن چه بود

تشنه‌ای را کز تمنا عاقبت میسوختی
آب از بازیچه‌اش بر لب رسانیدن چه بود

خسته‌ای را کز جفا می‌کردی آخر قصد جان
در علاجش اول آن مقدار کوشیدن چه بود

گر دلت نشکفته بود از گریهٔ پردرد من
سر فرو بردن چو گل در جیب و خندیدن چه بود

گرنه مرگ من به کام دشمنان می‌خواستی
بهر قتلم با رقیب آن مصلحت دیدن چه بود

ور نبودت ننگ و عار از کشتن من بعد قتل
آن تاسف خوردن و انگشت خائیدن چه بود

محتشم ای گشته در عالم بدین داری علم
بعد چندین ساله زهد این بت پرستیدن چه بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.