هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج درونی شاعر است که با وجود آگاهی از بی‌فایده بودن جستجوی نجات از درد، همچنان به آن وابسته است. شاعر از غم و اندوه خود می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی راحت‌طلبان نیز گاهی به دنبال درد می‌روند. او آرزو می‌کند که تنها پناهگاهش آغوش معشوق باشد و از بی‌حالی و افسردگی ناشی از بی‌دری سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی موجود در شعر، مانند درد درونی، اندوه، و جستجوی معنا در رنج، برای درک و تجربه‌ی کامل نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۶

سخن کز حال خود گویم ز حرفم بوی درد آید
بلی حال دگر دارد سخن کز روی درد آید

چنان خو کرده با دردش دل اندوهگین من
که روزی صد ره از راحت گریزد سوی درد آید

نجات از درد جستن عین بی دردیست می‌دانم
کزو هر ساعتی درد دگر بر روی درد آید

ره غمخانهٔ من پرسد از اهل نیاز اول
ز ملک عافیت هرکس به جستجوی درد آید

مبادا غیر زانوی وصالش عاقبت بالین
سری کز هجر یاری بر سرزانوی درد آید

به قدر سوز بخشد سوز بی دردان دوران را
به دل هر ناوکی کز قوت بازوی درد آید

چنان افسرده است ای دل ملال آباد بی دردی
که روزی محتشم صدره بسیر کوی درد آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.