هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از دوری معشوق است. او از جنون، بی‌قراری و عشق سوزان خود می‌گوید و چگونه در فراق، خاک راه را به سر می‌کشد و با شعله‌های درونی خود دست و پنجه نرم می‌کند. شاعر از رقیب و ناکامی‌های خود نیز سخن می‌گوید و در نهایت، خون گریستن در کنار دجله را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، رنج و جنون است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید، نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۹

دور از تو خاک ره ز جنون می‌کنم به سر
بنگر که در فراق تو چون می‌کنم به سر

بر خاک درگه تو به سر می‌کند رقیب
من خاک در زبخت نگون می‌کنم به سر

سرلشگر جنونم و در دشت گمرهی
بر رغم عقل راهنمون می‌کنم به سر

افسانه‌ات شبی که نمی‌آیدم به گوش
آن شب به صد هزار فسون می‌کنم به سر

ز آتش تو بر کنار چه دانی که من چسان
با شعله‌های سوز درون می‌کنم به سر

بر سر درین بهار تو گل زن که من ز هجر
با خار داغ جنون می‌کنم به سر

ازبس که خون گریسته دور از تو محتشم
من در کنار دجله خون می‌کنم به سر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.