هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از هجران و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق و ناتوانی در بیان احساساتش می‌نالد. او با تصاویری مانند شمعی که زبانش می‌سوزد یا خنده‌های معشوق که او را به گمان می‌اندازد، حالات عاشقانه‌اش را توصیف می‌کند. در نهایت، شاعر بر پیوند ناگسستنی دلش با معشوق تأکید دارد، حتی اگر جفاها باعث رنجش شوند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند هجران و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۳۶

صد سال ز من دارد اگر هجر نهانش
به زان که ببینم به طفیل دگرانش

می‌کرد شبی نسبت خود شمع به خوبان
چون خواست که نام تو برد سوخت زبانش

دل داشت یقین نیستی آن دهن اما
از خنده بسیار گرفتی به گمانش

خوبان بشتابید به دل جوئی عاشق
زان پیش که جوئید و نیابید نشانش

در چشم تو صد شیوه عیانست ز مستی
صد شیوه دیگر که محال است بیانش

می‌کرد دل انکار وجود دهنت را
از خنده بسیار فکندی به گمانش

پیوند گسل نیست دل محتشم از تو
گر بگسلد از تاب جفا رشتهٔ جانش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.