هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و توصیفی، زیبایی و جذابیت معشوق را با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا به تصویر می‌کشد. شاعر از عناصری مانند خورشید، آهو، خنجر، و کمان برای توصیف چشم‌ها، ابروها، و غمزه‌های معشوق استفاده می‌کند و تأثیر عمیق این زیبایی را بر دل خود بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و اصطلاحات مورد استفاده ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی برای درک کامل داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۳۴۴

مهی که زینت حسنست گرمی خویش
طپانچه بر رخ خورشید می‌زند رویش

چرنده را ز چرا باز می‌تواند داشت
نگاه دلکش ناوک گشای آهویش

هزار خنجر زهر آب داده نرگس او
کشیده بهر دلیری که بنگرد سویش

چنان ربود دل مرا که هیچ دیده ندید
همین کدیایت محل غمزهٔ محل جویش

ز راه دیده به دل می‌رسد هزار پیام
به نیم جنبشی از گوشهای ابرویش

خدنگ نیمکش غمزه‌اش نخورده هنوز
به من چشانده فلک زور و دست و بازویش

نهفته کرده کمانی به زه که بی‌خبرند
ز ناوک افکنی آن دو چشم جادویش

خموشیش نه ز اعراض بود دی که نداد
به لب مجال سخن غمزه سخنگویش

هنوز محتشم آن ماه نارسیده ز راه
بیا ببین که چه غوغاست بر سر کویش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.