هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از موانع و حجاب‌هایی می‌گوید که بین او و معشوق وجود دارد. او از نگهبانان، پرده‌داران، و بدگمانی‌هایی سخن می‌گوید که مانع نزدیکی به یار می‌شوند. همچنین، اشاره‌ای به بزم و صحبت‌های شبانه دارد که در آن اسرار و رازها پنهان می‌ماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و پیچیدگی‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۶۲

گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع
مرا از آستان او زمین و آسمان مانع

من و شبهای سرما و خیال آستان بوسی
که آنجا نیست بیم پرده دارو پاسبان مانع

نگهبانان ز ما دارند پنهان داغها بر جان
که ممکن نیست خوبان را شد از لطف نهان مانع

به بزم امشب هوس خواهند و لطف یار بخشنده
حجاب از هر دو جانب گرچه میشد در میان مانع

به او خوش صحبتی می‌داشتم شد در دلش ناگه
گمان بد مرا از صحبت آن بدگمان مانع

مگر اسرار بزم دوش می‌خواهد نهان از من
که هست امشب مرا از اختلاط بدگمان مانع

چه می‌گفتند در بزمش که چون شد محتشم پیدا
شد آن مه همزبانان را به تقصیر زبان مانع
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.