هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از هجران و ستم است. شاعر از فراق و بیداد معشوق شکایت می‌کند و احساس می‌کند که از یاد رفته است. او از غم و غربت می‌نالد و به سرنوشت محتوم خود اشاره می‌کند. در پایان، شاعر به داستان خسرو و شیرین و فرهاد اشاره می‌کند و از ناله و فریاد خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است نیاز به دانش ادبی بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۶

چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم
چندان نگهم داشت که از یاد تو رفتم

چون فاختهٔ سنگ ستم خرده ازین باغ
دل در گرو جلوهٔ شمشاد تو رفتم

بشتاب ز دنبال که با زخم غریبی
از صید گه غمزهٔ صیاد تو رفتم

برکس مکن اطلاق هلاکم که ز دنیا
از سعی اجل هم نه به امداد تو رفتم

پوشیده کفن سوی مکافات گه حشر
تا زین ستم آباد به بیداد تو رفتم

خسرو ز جهان می‌شد و آهسته به شیرین
می‌گفت که من در سر فرهاد تو رفتم

نالان به درش محتشم از بس که نشستی
من منفعل از ناله و فریاد تو رفتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.