هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و محبت به معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق و زیبایی معشوق برای او از همه چیز ارزشمندتر است. او از تجربیات خود در راه عشق، از جمله جرأت، جنون و ملامت عقل می‌گوید و در نهایت به وصال معشوق می‌رسد. شاعر همچنین اشاره می‌کند که در سخن مرشد عشق، زیانی نیست و او از شنیدن این سخنان سود برده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۰

چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم

در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند
زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم

پای در ملک محبت چو نهادم اول
از جنون راه سر کوی بلا پرسیدم

عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من
آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم

جراتم کرد چو در باغ تمتع گستاخ
اول از شاخ تمنا گل حرمان چیدم

نظر پاک چو در خلوت وصلم ره داد
هرچه آمد به نظر دیده از آن پوشیدم

محتشم نیست زیان در سخن مرشد عشق
من از آن سود نکردم که سخن نشنیدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.