هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، دل‌بستگی و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از دل‌باختگی به کسی که به او بی‌اعتنایی کرده می‌نالد و حتی ابراز می‌کند که حاضر است به خاطر این عشق به دشمن تبدیل شود. همچنین، مفاهیمی مانند غیرت، فداکاری و حسادت در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، برخی مضامین مانند حسادت و رنج عشق نافرجام نیاز به درک بالاتری از روابط انسانی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۴۲

کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم
مستغرق نظاره مرد افکنت شوم

چون گشته‌ای به دشمن ناموس خویش دوست
اینست دوستی که به جغان دشمنت شوم

از غیرتم برین که به من نیز این چنین
بی‌قیدوار دوست شوی دشمنت شوم

پا می‌کشد ز مزرع دل وصل خوشه‌چین
تا غاقل از محافظت خرمنت شوم

پیراهن تو قصد تو خواهد نمود اگر
یک جامه وار دور ز پیراهنت شوم

جان هر قدر که بایدت ای دل قبول کن
گر باقی‌آوری قدری من تنت شوم

غافل نگردم از پی موری چو محتشم
مامور اگر به ناظری خرمنت شوم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.