هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر خود را گدایی می‌داند که در کوی معشوق پناه گرفته است. او از سرنوشت و فلک شکایت می‌کند و از نگاه معشوق می‌گوید که گاهی به او توجه می‌کند و گاهی او را نادیده می‌گیرد. شاعر با وجود رنج‌هایش، خود را بی‌گناه می‌داند و از معشوق می‌خواهد که او را به خاطر گناهی که مرتکب نشده نکشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۴۶

منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم
لقبم شه گدایان که گدای پادشاهم

شده راست کار بختم ز فلک که کرده مایل
به سجود سربلندی ز بتان کج کلاهم

لب خواهشم مجنبان که تمام آرزویم
به تو در طمع نیفتم ز تو هم تو را نخواهم

فلک از برای جورم همه عمر داشت زنده
چه شد ارتو نیز داری قدری دگر نگاهم

به غضب نگاه کردی و دگر نگه نکردی
نگهی دگر خدا را که خراب آن نگاهم

ز سیاست تو گشتم به گناه اگرچه قایل
به طریق مجرمانم نکشی که بی‌گناهم

شه محتشم کش من چو کمان رنجشم را
به ستیزه سخت کردی حذر از خدنگ آهم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.