هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فداکاری در راه معشوق، رهایی از تعلقات دنیوی و تسلیم در برابر عشق الهی سخن میگوید. او از ساختن خانه دل با طرب، فدا کردن جان در راه عشق، و رها کردن تعلقات مادی برای رسیدن به وصال معشوق صحبت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و تسلیم در عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۵۱
ما به عهدت خانهٔ دل از طرب پرداختیم
در به روی خوش دلی بستیم و باغم ساختیم
سایهپرور ساخت صد مجنون صحراگرد را
رایتی کاندر بیابان جنون افراختیم
خشک بر جا ماند رخش فارس گردون چو ما
توسن جرات به میدان محبت تاختیم
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم ازین میدان ولی جان باختیم
گر توکل را درین دریاست دخل ناخدا
بادبان برکش که ما کشتی در آب انداختیم
تا محک فرسا نشد نقد محبت یک به یک
ما زر ناقص عیار خویش را نشناختیم
محتشم بهر چراغ افروزی در راه وصل
هرزه مغز استخوان خویش را بگداختیم
در به روی خوش دلی بستیم و باغم ساختیم
سایهپرور ساخت صد مجنون صحراگرد را
رایتی کاندر بیابان جنون افراختیم
خشک بر جا ماند رخش فارس گردون چو ما
توسن جرات به میدان محبت تاختیم
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران
تن برون بردیم ازین میدان ولی جان باختیم
گر توکل را درین دریاست دخل ناخدا
بادبان برکش که ما کشتی در آب انداختیم
تا محک فرسا نشد نقد محبت یک به یک
ما زر ناقص عیار خویش را نشناختیم
محتشم بهر چراغ افروزی در راه وصل
هرزه مغز استخوان خویش را بگداختیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.