هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و ارادت خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی خاک پای معشوق برایش ارزشمند است. او از جفاهای معشوق نیز شکایت دارد، اما این جفاها را با آغوش باز می‌پذیرد و آرزویش این است که همیشه درگیر بلای عشق او باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۱۳

زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او
تا نشود ز آه من محو نشان پای او

روی به خاکپای او شب به خیال میهنم
دست رسی دگر مرا نیست به خاکپای او

گشت به تلخاکیم لیک خوشم که در جهان
کس نکشید همچو من آرزوی جفای او

آن که ز پای تا به سر گشته بلای جان من
دور مباد یه نفس از سر من بلای او

نقش سم سمند او هر که نشان دهد بمن
گر همه خاک ره بو چشم من است جای او

گرچه ز فقر دمبدم گشت زیاد محتش
محتشمم لقب نشد تا نشدم گدای او
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.