هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و بیقید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از دلبستگی شدید خود به معشوق میگوید و از خدا میخواهد که شبی را با او بگذراند. او معشوق را مرهم زخمهای خود میداند و دیگران را در برابر او بیاهمیت میشمارد. شاعر حتی حاضر است به خاطر این عشق، کافر خوانده شود و گناه عاشقی را با افتخار میپذیرد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین اشاره به مفاهیمی مانند گناه و کفر ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۵۱۸
ای مرا دلبر و دل آرا تو
دل من کس ندارد الا تو
روز و شب از خدا همی طلبم
که به روز آورم شبی با تو
هدف تیر بیمحابا من
مرهم زخم بیمدارا تو
مردم مردمند جمله بتان
چشم من نور چشم آنها تو
از همه دلبران شکیبم اگر
بگذاری مرا شکیبا تو
دادم ای صبر گونهٔ دل را
به جگر گوشهای برون آ تو
زاهدا کافرم اگر بیعشق
بهره داری ز دین و دنیا تو
چند گوئی که عاشقی گنه است
این گنه بنده میکنم یا تو
محتشم بینی ار غزال مرا
سر چو مجنون نهی به صحرا تو
دل من کس ندارد الا تو
روز و شب از خدا همی طلبم
که به روز آورم شبی با تو
هدف تیر بیمحابا من
مرهم زخم بیمدارا تو
مردم مردمند جمله بتان
چشم من نور چشم آنها تو
از همه دلبران شکیبم اگر
بگذاری مرا شکیبا تو
دادم ای صبر گونهٔ دل را
به جگر گوشهای برون آ تو
زاهدا کافرم اگر بیعشق
بهره داری ز دین و دنیا تو
چند گوئی که عاشقی گنه است
این گنه بنده میکنم یا تو
محتشم بینی ار غزال مرا
سر چو مجنون نهی به صحرا تو
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.