هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و جدایی می‌نالد و احساسات خود را نسبت به رها شدن توسط معشوق بیان می‌کند. او از غم و اندوهی که بر دوشش گذاشته شده، شکسته شدن عهد و پیمان، و حسرت باقی‌مانده در دلش سخن می‌گوید. همچنین، به ناامیدی از زندگی و احساس مرگ اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و مرگ نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارند.

غزل شمارهٔ ۵۵۵

مرا به دست غم خود گذاشتی رفتی
غم جهان همه بر من گماشتی رفتی

سواد خط مژه‌ام زان فراق نامه سترد
که در وداع بنامم گذاشتی رفتی

دل از وفا به تو می‌داد دست عهد ابد
ازو تو عهد گسل واگذاشتی رفتی

به غیر حسرت و مردن بری نداد آن تخم
که در زمین دل خسته کاشتی رفتی

لوای هجر که یک چند بود افکنده
تو در شکست غمش برفراشتی رفتی

مرا که ابرش ادبار بد به زین ماندم
تو زین بر ابلق اقبلال داشتی رفتی

دگر به زیستن محتشم امید مدار
چنین که در تب مرگش گذاشتی رفتی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.