هوش مصنوعی:
این متن شعری است که تصاویر متناقضی از حرکت یک کاروان در صحرا ارائه میدهد. در آن، شاعر از احساسات متضاد مانند شادی و غم، امید و ناامیدی، و زندگی و مرگ سخن میگوید. همچنین، انتقادی از بیرحمی و قساوت انسانها در قالب شکار و قتل وجود دارد. در نهایت، شاعر از ناتوانی در یافتن انسانی شایسته برای دوستی و عشق شکوه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند قتل و بیرحمی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۵۷۶
ساربان بر ناقه میبندد به سرعت محملی
چون جرس ز اندیشه در بر میتپد نالان دلی
محمل آرائیست یکجا گرم با صد آب و تاب
جای دیگر آه سرد و گریهٔ بیحاصلی
یک طرف در نیت پرواز باز جان شکار
یک طرف در اضطراب مرگ مرغ بسملی
شهر ویران کردهای را باد صحرا در دماغ
باد در کف چون گل از وی بیدلی پا در گلی
وای بر صحرائیان کز شهر بیرون میرود
بیترحم صید بندی ناپشیمان قاتلی
سیل اشگ من گر افتد از پی این کاروان
ز افت طوفان خطر گاهی شود هر منزلی
از بنیآدم ندیدم محتشم مانند تو
وصل را نامستعدی انس را ناقابلی
چون جرس ز اندیشه در بر میتپد نالان دلی
محمل آرائیست یکجا گرم با صد آب و تاب
جای دیگر آه سرد و گریهٔ بیحاصلی
یک طرف در نیت پرواز باز جان شکار
یک طرف در اضطراب مرگ مرغ بسملی
شهر ویران کردهای را باد صحرا در دماغ
باد در کف چون گل از وی بیدلی پا در گلی
وای بر صحرائیان کز شهر بیرون میرود
بیترحم صید بندی ناپشیمان قاتلی
سیل اشگ من گر افتد از پی این کاروان
ز افت طوفان خطر گاهی شود هر منزلی
از بنیآدم ندیدم محتشم مانند تو
وصل را نامستعدی انس را ناقابلی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.