هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و عشق نافرجام می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. او از ویرانی دل خود و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و آرزو می‌کند که معشوق مانند مهمانی بزرگوار به او توجه کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۰

ز اشک سرخ برای نزول جانانی
شدست خانهٔ چشمم نقش ایوانی

مباش این همه ای گنج حسن در دل غیر
بیا که هست مرا نیز کنج ویرانی

به لاله زار دل داغدار من بگذر
که دهر یاد ندارد چنین گلستانی

چه شد که گر از بی‌تکلفی یک بار
شود مقام گدا تکیه‌گاه سلطانی

به نیم جان که دلم راست شاه من چه عجب
گر انفعال کشد پیش چون تو مهمانی

به دود مجمره حاجت ندارد آن محفل
که سازیش تو معطر به گرد دامانی

درآ ز در ای جان که محتشم بی‌توست
مثال صورت دیوار و جسم بی‌جانی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.