هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از رسیدن نامه‌ای از یار سخن می‌گوید که با وجود قهرها، لطف و وفای او را یادآور می‌شود. شاعر از بوی وفا، جفاکشی جان، و ذوق دیدار یار می‌گوید و امیدوار است که نامهٔ یار مانند صبحی در شب هجران بدرخشد. در پایان، از یار می‌خواهد که انصاف دهد چرا سیف (شاعر) همیشه از یار بریده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی و عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰

ای نامهٔ نو رسیده از یار
بی‌گوش سخن شنیده از یار

در طی تو گر هزار قهر است
لطفی‌ست به من رسیده از یار

ای بوی وفا شنیده از تو
این جان جفا کشیده از یار

وی دیده هر آنچه گفته از دوست
وی گفته هر آنچه دیده از یار

هرگز باشد که چون سوادت
پر نور کنیم دیده از یار

اندر شب هجر مطلع تو
صبحی‌ست ولی دمیده از یار

ای حظ نظر گرفته از دوست
وی ذوق سخن چشیده از یار

گر باز روی ز من بگویش
کای بی‌سببی رمیده از یار،

انصاف بده که چون بود سیف
پیوسته چنین بریده از یار
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.