هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی از سیف فرغانی است که در آن شاعر به زیبایی معشوق، انتظار وصال، و درد فراق می‌پردازد. او با تصاویر زیبا و استعاره‌های دلنشین، احساسات خود را بیان می‌کند و از معشوق می‌خواهد که یا به او مهر بورزد یا روی خود را از همه پنهان کند. شاعر همچنین از انتظار کشیدن و گریه‌های بی‌فرجام خود می‌گوید و در پایان، با اشاره به بلبل و زاغ، بر وفاداری خود تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و انتظار ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۲

ای شده حسن تو را پیشه جهان آرایی
عادت طبع من از وصف تو شکرخایی

ماه را زرد شود روی چو در وی نگری
روز را خیره شود چشم چو رخ بنمایی

یا بدان لب بده از وصل نصیب عشاق
یا چنان کن که چنین روی به کس ننمایی

بوسه‌ای دادی و پس طیره شدی، لب پیش آر
تا همانجا نهمش باز اگر فرمایی

ز انتظار شب وصل تو مرا روز گذشت
می‌ندانم که چرا منتظر فردایی

بس که در آرزوی وصل تو چشمم بگریست
خواب را آب ببرد از حرم بینایی

ای دل خام طمع آب برین آتش زن
چند بر خاک درش باد همی پیمایی

ذرهٔ گم شده‌ای در هوس خورشیدی
قطرهٔ خشک لبی در طلب دریایی

من از این در نروم ز آنک گروهی عشاق
روی معشوق بدیدند به ثابت رایی

بلبل از باغ چو بیرون نرود گل بیند
زاغ بر مزبله گردد چو بود هرجایی

سیف فرغانی تا کی به تمنا گوید
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.