هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که معشوق خود را با توصیفات اغراق‌آمیز و استعاره‌های زیبا می‌ستاید. شاعر از زلف معشوق به عنوان زره و از مژه‌هایش به عنوان صف‌شکن لشکر یاد می‌کند و عشق خود را به او ابراز می‌دارد. همچنین، از دشمنی با عالم به خاطر معشوق و شکسته شدن دلش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده و استعاره‌های ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'خون ناحق مردم به گردن است تو را' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۷

زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را

سزاست گر صف ترکان به یکدگر شکنی
که صف شکن مژهٔ لشگر افکن است تو را

توان شناختن از چشم مست کافر تو
که خون ناحق مردم به گردن است تو را

چگونه روز جزا دامنت به دست آرم
که دست خلق دو عالم به دامن است تو را

به دوستی تو با عالمی شدم دشمن
چه دشمنی است ندانم که با من است تو را

دلم شکستی و چشم از دو عالمم بستی
دو زلف پرشکن و چشم پر فن است تو را

به سایهٔ تو خوشم ای همای زرین بال
که بر صنوبر دلها نشیمن است تو را

کجا ز وصل تو قطع نظر توان کردن
که در میان دل و دیده مسکن است تو را

چسان متاع دل و دین مردمان نبری
که چشم کافر و مژگان رهزن است تو را

ز بخت تیره فروغی بدان که دم نزند
که تیره بختی عشاق روشن است تو را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.