هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، مرگ، حسرت و رنج‌های عاطفی است. شاعر از عشق نافرجام، دوری از معشوق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و از حسرت گذشته و ناامیدی از آینده می‌نالد. همچنین، اشاره‌ای به تسلیم شدن در برابر تقدیر و رضایت به سرنوشت دارد.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند مرگ، حسرت و عشق نافرجام ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱

شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا
عمر دوباره شد نفس واپسین مرا

با صد هزار حسرت از آن کو گذشته‌ام
وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا

چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل
که ایزد نداده است دل آهنین مرا

گفتم به چشم عقل نیفتم به چاه عشق
بستی نظر ز نرگس سحر آفرین مرا

در وعده‌گاه وصل تو جانم به لب رسید
امید مهر دادی و کشتی به کین مرا

زان گه که با دو زلف تو الفت گرفت دل
آسوده کردی از غم دنیا و دین مرا

با آن که آب دیده‌ام از سر گذشت باز
خاک در تو پاک نگشت از جبین مرا

نازم خیال خاتم لعلت که همچو جم
آفاق را کشید به زیر نگین مرا

داد آگهی ز خاصیت آب زندگی
زهری که ریخت عشق تو در انگبین مرا

گشتم نشان سخت کمانی فروغیا
یا رب مباد چشم فلک در کمین مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.