هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد فراق و عشق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از جدایی معشوق به عنوان پایان زندگی خود یاد می‌کند و عشق را به عنوان محور اصلی وجود خود معرفی می‌نماید. او خود را در قلمرو عشق، سلیمانی می‌داند که اسم اعظم معشوق بر نگین او نقش بسته است. شعر پر از استعاره‌های زیبا و تصاویر شاعرانه است که عشق و از خود گذشتگی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم نمادین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۸۵

شب جدایی تو روز واپسین من است
که نالهٔ هم نفس و گریه هم نشین من است

میان گبر و مسلمان از آن سرافرازم
که زلف و روی تو آیات کفر و دین من است

به عرصه‌ای که درآیند خیل سوختگان
منم که داغ تو آرایش جبین من است

فتاده تا نظرم بر کمان ابروی تو
چه دیده‌ها که ز هر گوشه در کمین من است

از آن زمان که زمین بوس آستان توام
سر ملوک جهان جمله بر زمین من است

به تختگاه محبت من آن سلیمانم
که اسم اعظم تو نقش بر نگین من است

من آن وجود شریفم که در قلمرو عشق
کمینه خاک رهت جان نازنین من است

به شادی دو جهانش نمی‌توان دادن
غمی که از تو نصیب دل غمین من است

فروغی از شرف خاک آستانهٔ دوست
تجلی کف موسی در آستین من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.