هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق می‌گوید. او از بخت بد، نگاه‌های فریبنده معشوق و بی‌توجهی او شکایت دارد. همچنین، به رحمت الهی و بخشش امید بسته و از گناهان خود پشیمان است. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که فراموش کردن معشوق کار عاقلانه‌ای نیست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، و اشاره به مفاهیم عرفانی مانند رحمت الهی و گناه، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۱۱۸

پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست
آن هم ز بخت تیرهٔ من مستقیم نیست

کس دل ز غمزه‌ات به سلامت نمی‌برد
الا کسی که صاحب ذوق سلیم نیست

لعل تو نرخ بوسه مگر نقد جان کند
ور نه به قدر سنگ تو در کیسه سیم نیست

بیگانه را به کوی خود ای آشنا مخوان
کاهل جحیم در خور باغ نعیم نیست

چندان به لطف دوست دلم شد امیدوار
کز خصمی رقیب مرا هیچ بیم نیست

گر بر من آن نگار پری چهره بگذرد
تشویشم از عقوبت دیو رجیم نیست

گر بنده با خبر شود از بحر رحمتش
با عفو خواجه هیچ گناهی عظیم نیست

طومار جرم ما همه از جام باده شست
یارب که گفت ساقی مستان کریم نیست

فارغ فروغی از غم روی تو کی شود
غافل شدن ز مساله کار حکیم نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.