هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق و دل‌باختگی می‌پردازد. شاعر از زلف یار، بار دل‌های عالم، و غم‌های عاشقانه سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را با زبانی شاعرانه بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و احساسی داشته باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۸

بر دوش تو تا زلف زره‌پوش تو افتاد
بار دل عالم همه بر دوش تو افتاد

تار سر زلفت ز گران باری دل‌ها
صد بار سراسیمه در آغوش تو افتاد

یک سلسله دیوانهٔ آن حلقه زلفند
کز بهر چه بر طرف بناگوش تو افتاد

آن دل که نبوده‌ست کسی جز تو به یادش
فریاد که یک باره فراموش تو افتاد

آسوده حریفی که ز مینای محبت
تا روز جزا می زد و مدهوش تو افتاد

تا شام قیامت نکشد منت خورشید
هر دیده که بر صبح بناگوش تو افتاد

آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد

از چشم ترم جوش زند خون دمادم
تا در جگرم خار جگرجوش تو افتاد

یک باره نظر بست ز سرچشمهٔ کوثر
هر چشم که بر لعل قدح‌نوش تو افتاد

خون می‌چکد از گلبن اشعار فروغی
تا در طلب غنچهٔ خاموش تو افتاد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.