هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از شادی‌ها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. شاعر از وصال معشوق، ناز و نیازهای عاشقانه، و الطاف الهی می‌سراید. همچنین، به ستایش پادشاه زمانه (ناصرالدین شاه) و ارتباط عشق زمینی و آسمانی پرداخته است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی اشارات شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۴

روزی که خدا کام دل تنگ دلان داد
کام دل تنگ من از آن تنگ‌دهان داد

گفتم که مرا از دهنت هیچ ندادند
خندید که از هیچ که را بهره توان داد

خرم دل مستی که گه باده‌پرستی
با شاهد مقصود چنین گفت و چنان داد

المنة لله که سبک‌بار نشستم
تا ساقی می‌خانه به من رطل گران داد

چون قمری از این رشک ننالد به چمن ها
کاین اشک روان را به من آن سرو روان داد

سودای نیاز من و ناز تو محال است
نتوان به هم آمیزش پیدا و نهان داد

در راه طلب جان عزیزم به لب آمد
خوش آن که مقیم در جانان شد و جان داد

گر ایمنم از فتنهٔ دوران عجبی نیست
زیرا که به من چشم تو سر خط امان داد

آخر خم ابروی تو خون همه را ریخت
فریاد ز دستی که به دست تو کمان داد

آن روز ملائک همه در سجده فتادند
کز پرده رخت را ملک العرش نشان داد

هر اسم معظم که خدا داشت فروغی
در خاتم انگشت سلیمان زمان داد

فخر همه شاهان عجم ناصردین شاه
کز روی کرم داد دل اهل جهان داد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.