هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از نگاه دلربا، زلف سیاه و جذابیتهای معشوق سخن میگوید و از درد عشق، جدایی و اسارت دل در دام عشق مینالد. همچنین، اشارههایی به تقابل عشق و تقوا، و نیز قدرت جادویی معشوق در تسخیر دلها دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۵۶
همان که چشم تو را طرز دلربایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد
پس از شکستن دل کام دادیام آری
به تن درست نباید که مومیایی داد
به یاد شمع رخت آهی از دلم سر زد
که در دل شب تاریک روشنایی داد
نهاد عمر من آن روز زد به کوتاهی
که کام بوالهوسان زلفت از رسایی داد
چه شاهدی تو که زاهد به یک کرشمهٔ تو
متاع تقوی و کالای پارسایی داد
کجا به شاهی کونین سر فرود آرد
کسی که عشق تواش منصب گدایی داد
اگر نه با تو یک پردهاش فلک پرورد
پس از برای چه گل بوی بی وفایی داد
چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد
سزای من که دمی خرم از وصال شدم
هزار مرتبه عشق از غم جدایی داد
به صیدگاه محبت دل فروغی را
غزال چشم تو ذوق غزل سرایی داد
دل مرا به نگاه تو آشنایی داد
پس از شکستن دل کام دادیام آری
به تن درست نباید که مومیایی داد
به یاد شمع رخت آهی از دلم سر زد
که در دل شب تاریک روشنایی داد
نهاد عمر من آن روز زد به کوتاهی
که کام بوالهوسان زلفت از رسایی داد
چه شاهدی تو که زاهد به یک کرشمهٔ تو
متاع تقوی و کالای پارسایی داد
کجا به شاهی کونین سر فرود آرد
کسی که عشق تواش منصب گدایی داد
اگر نه با تو یک پردهاش فلک پرورد
پس از برای چه گل بوی بی وفایی داد
چنان ز زلف تو مرغ دلم به دام افتاد
که گر بمیرد نتوانمش رهایی داد
سزای من که دمی خرم از وصال شدم
هزار مرتبه عشق از غم جدایی داد
به صیدگاه محبت دل فروغی را
غزال چشم تو ذوق غزل سرایی داد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.