هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عشق ناکام و اشتیاق به معشوق است. شاعر از دل‌شکستگی، آرزوهای برآورده‌نشده، و امید به توجه معشوق سخن می‌گوید. تصاویری مانند زلف معشوق، دل‌های شکسته، و صحنه‌های عاشقانه به‌کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته ممکن است نیاز به درک ادبی بالاتری داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۱۵۸

ای کاش پی قتل من آن سیم تن افتد
شاید که نگاهش گه کشتن به من افتد

صد تیشه بباید زدنش بر دل هر سنگ
تا سایهٔ شیرین به سر کوه کن افتد

واقف شود از حالت دل‌های شکسته
هر دل که در آن جعد شکن بر شکن افتد

خمیازه گشاید دهن زخم دلم باز
چون دیده بدان غمزهٔ ناوک فکن افتد

ترسم که ز زندان سر زلف توام دل
آزاد نگردیده به چاه ذقن افتد

جان دادم و بوسی ز دهان تو گرفتم
فریاد گر این قصه دهن بر دهن افتد

کو بخت بلندی که بر زلف تو یک چند
من بر سر حرف آیم و غیر از سخن افتد

برخیزد و جان در قدمت بازفشاند
گر چشم تو بر کشتهٔ خونین‌کفن افتاد

صاحب نظری را که به چشم توفتد چشم
حاشا که به دنبال غزال ختن افتد

بگذار که بیند قد و روی تو فروغی
تا از نظرش جلوهٔ سرو و سمن افتد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.