هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و فداکاری در راه معشوق می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند شهادت، عشق الهی، وصف معشوق و درد فراق استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند شهادت و فداکاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۶۰

فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد
در خون خود از جنبش مژگان تو افتد

داند که چرا چاک زدم جیب صبوری
هر دیده که بر چاک گریبان تو افتد

مرغ دلم از سینه کند قصد پریدن
مرغی ز قفس چون به گلستان تو افتد

هر تن که شود با خبر از فیض شهادت
خواهد که سرش بر سر میدان تو افتد

خون گریه کند غنچه به دامان گلستان
هر گه که به یاد لب خندان تو افتد

تا دید زنخدان و سر زلف تو، دل گفت
نازم سر گویی که به چوگان تو افتد

مجموع نگردد دل صیدی که همه عمر
دربند سر زلف پریشان تو افتد

بر صبح بناگوش منه طرهٔ شب رنگ
بگذار فروغی به شبستان تو افتد

بر پای شود روز جزا محشر دیگر
چون چشم ملائک به شهیدان تو افتد

منزل کن ای مه به دل گرم فروغی
می‌ترسم از این شعله که بر جان تو افتد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.