هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عشق، درد و رنج عاشق، زیبایی معشوق و مفاهیمی مانند فتنه، پریشانی و عشق الهی سخن می‌گوید. شاعر از تشبیهات و استعاره‌های زیبا برای بیان احساسات خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و واژگان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۴

ترک مست تو به دست از مژه خنجر دارد
باز این فتنه ندانم که چه در سر دارد

یارب از زلف پریش تو دلم جمع مباد
که پریشانی او عالم دیگر دارد

ماه نو در فلک از دست غمش شد به دو نیم
خم ابروی تو اعجاز پیمبر دارد

دعوی عشق کسی راست مسلم که مدام
اشک سرخ و رخ زرد و تن لاغر دارد

تنگ عیشی نکشد آن که ز خون آب جگر
دم به دم بادهٔ گل‌رنگ به ساغر دارد

آن که بر آب بقا شد کرمش رهبر خضر
خبر از تشنگی کام سکندر دارد

گر نمی‌کشت مرا، خلق نمی‌دانستند
که دم از عشق زدن این همه کیفر دارد

اشک عشاق کجا در نظرش می‌آید
لب لعلی که بسی ننگ ز گوهر دارد

حال ما بی‌رخ آن ماه کسی می‌داند
که ز شب تا به سحر دیده بر اختر دارد

طوف بت‌خانه فروغی چه کند گر نکند
که بتان شکر و او هم دل کافر دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.