هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به ستایش عشق، زیبایی معشوق و وفاداری به شاه (ناصرالدین شاه) می‌پردازد. شاعر از نبود عشق و محبت به عنوان ویرانی یاد می‌کند و عشق را ماهی می‌داند که بدون آن زندگی معنایی ندارد. همچنین به ستایش شاه و وفاداری به او اشاره دارد و تأکید می‌کند که در جهان هیچ شاهی به پاکی او وجود ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین اشاره به مفاهیم وفاداری و ستایش حکومت ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۹

هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد
کشوری ویرانه دانش کاندرو شاهی نباشد

بوستان دلبری را چون قدت سروی نروید
آسمان نیکویی را چون رخت ماهی نباشد

ای که می‌گویی به آهی نرم کن سنگین دلش را
غافلی کز ضعف در من قوت آهی نباشد

زهر قهرت گر چه شیرین است اندر کام عاشق
لیک قهر آن به که گاهی باشد و گاهی نباشد

زاهدان آگاه از علمند و از عشقند غافل
زان همی گویم که زاهد مرد آگاهی نباشد

ای دل از زلف دل آویزش مکن قصد زنخدان
شب بسی تار است بنگر در رهت چاهی نباشد

هر کجا شامی بود او را سحرگاهی است در پی
شام هجران است و بس کاو را سحرگاهی نباشد

هر سر ماهی ز عشق روی تو دیوانه گردم
عشق ماه است این و چون او را سر ماهی نباشد

ای که پرسی سر گذشتم، پایم اندر گل فروشد
زان که در راه غمم جز اشک همراهی نباشد

لیک شادم در جهان و جاهم از چرخ است برتر
زان که غیر از چاکری خسروام جاهی نباشد

ناصرالدین شاه غازی آن که اندر ملک عالم
جز وجود پاک او دیگر شهنشاهی نباشد

بندگی اوست فخر پادشاهان زمانه
بنده را از بندگی خواجه اکراهی نباشد

مهر با رای منیرش ذره‌ای کمتر نماید
کوه را نسبت بخرمنش عرضهٔ کاهی نباشد

فخریا برگو دعای دولت شاه جهان را
تا جهان باشدبه ملک شاه بدخواهی نباشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.