هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فروغی بیانگر دردها و تجربیات عاشقانه‌ی شاعر است. او از عشق، دل‌سوزی، و تأثیرات آن بر روح و جسم سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند بندگی، پادشاهی معنوی، و تحول درونی دارد. شاعر از ناکامی‌های عشقی، تأثیرات زیبایی معشوق، و تحولات روحی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'خون دل خوردن' و 'دشمنی' نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی و فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۲۰۳

هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد
هر سر که از میان رفت، آگاه از آن میان شد

هر دوستی که کردم تاثیر دشمنی داد
هر خون دل که خوردم از دیده‌ام روان شد

سنبل ز بوی زلفت بی صبر و بی سکون شد
نرگس به یاد چشمت رنجور و ناتوان شد

در وصف تار مویت یک مو بیان نکردم
با آن که در تکلم هر موی من زبان شد

از لعل پر فسونت گویا شدیم، آری
گر سامری تو باشی گوساله می‌توان شد

پای طلب کشیدم از کعبه و کلیسا
روزی که سجده‌گاهم آن خاک آستان شد

دیدی که زاهد شهر در کوی شاهد ما
دی لاف سلطنت زد، امروز پاسبان شد

در دور چشم ساقی بخت جوان کسی راست
کز فیض جام باقی پیرانه‌سر جوان شد

فرش طرب بگستر چون باد نوبهاری
فراش بوستان گشت نقاش گلستان شد

از دولت گدایی کردیم پادشاهی
هر کس که بندگی کرد آخر خدایگان شد

در گلشن محبت منعم ز ناله کم کن
خاموش کی نشیند مرغی که نغمه‌خوان شد

گفتی ز گریه یک دم فارغ نشین فروغی
برهم نمی‌توان زد چشمی که خون فشان شد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.