هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فروغی بیانگر درد عشق، فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات روحی خود را در برابر جفاهای معشوق و ناملایمات عشق توصیف می‌کند. در عین حال، اشاراتی به مفاهیم صبر، تسلیم و عشق الهی نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی کافی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۴

همه جا تیر تو بر سینهٔ ما می‌آید
جان به قربان خدنگی که به جا می‌آید

جوی خون می‌رود از چشمهٔ چشمم بر خاک
بر سرم بین که ز دست تو چه‌ها می‌آید

گر دل از سنگ جفای تو ننالد چه کند
شیشه هنگام شکستن به صدا می‌آید

صف عشاق به یک چشم زدن بر هم زد
یارب این صف زده مژگان ز کجا می‌آید

سخت شد بر دل من کار به حدی در عشق
که به سر وقت من آن سست وفا می‌آید

من ز خود می‌روم و یار قدح می‌بخشد
تشنه جان می‌دهد و آب بقا می‌آید

همه اخوان صفا بر سر وجدند مگر
صنم ماست که از روی صفا می‌آید

می‌رسد جلوه‌گر آن سرو خرامان ای دل
مستعد باش که توفان بلا می‌آید

مگر اندیشه‌ام از روی خطا رفت که باز
ترک سر مست من از راه خطا می‌آید

جمعی افتاده به هر گوشه پریشان حالند
مگر از سنبل او باد صبا می‌آید

از سر ریختن خون فروغی مگذر
چون به میدان تو در عین رضا می‌آید
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.