هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، احساسات عمیق عاشقانه و حسرت‌های ناشی از عشق را بیان می‌کند. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل و جان سخن می‌گوید و از درد فراق و اشتیاق می‌نالد. همچنین، اشاراتی به تأثیر معشوق بر محیط اطراف و احساسات جمعی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و گاه حسرت‌بار است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۳

هر جا که به طنازی، آن سرو روان آید
دل بر سر دل ریزد، جان از پی جان آید

حسرت نبرد عاشق جز بر دل مشتاقی
کز رهگذر خوبان حسرت نگران آید

شهری به ره آن مه، خون در دل و جان بر لب
فریاد که از دستش یک شهر به جان آید

هرگز نتوان رفتن بیرون ز کمین گاهی
کان ترک شکارافکن با تیر و کمان آید

باید که تنم گردد چون موی به باریکی
شاید به کنار من آن موی میان آید

مشکل ز وجود من ماند اثری باقی
وقتی که به سر رفتم آن جان جهان آید

آنجا که تو بنشینی، خلقی به فغان خیزد
وانجا که تو برخیزی، شهری به امان آید

ترسم ندهی راهم در صحن گلستانت
تا تازه بهارت را آسیب خزان آید

اندوه نمی‌ماند در عشق فروغی را
هر گه به دل تنگش آن تنگ دهان آید
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.