هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از فروغی بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از زیبایی‌های معشوق، تأثیر عمیق او بر روح و جان خود، و حالات عاشقانه و عرفانی خود سخن می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند وحدت وجود و پرستش نور الهی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۲

تو و چشم سیه مستی که نتوان دید هشیارش
من و بخت گران خوابی که نتوان کرد بیدارش

نه الله است هر اسمی که بسرایند در قلبش
نه منصور است هر جسمی که بفرازند بردارش

به بازاری گذر کردم که زر نقشی است از خاکش
به گل‌زاری قدم خوردم که گل عکسی است از خارش

معطر شد دماغ جان من از بوی گیسویش
منور شد چراغ چشم من از شمع رخسارش

پری رویی که من دیدم همه خلقند مفتونش
مسیحایی که من دارم همه شهرند بیمارش

به رویی دیده بگشادم که خون می‌جوشد از شوقش
به مویی عهد بر بستم که جان می‌ریزد از تارش

چه مستیها که کردم از شراب لعل میگونش
چه افسونها که دیدم از نگاه چشم سحارش

چه شادیها که دارم در سر سودای اندوهش
چه منت ها که دارد یوسف من بر خریدارش

دمادم تلخ می‌گوید دعا گویان دولت را
مکرر قند می‌ریزد لب لعل شکربارش

جواب هر سلامم را دو صد دشنام می‌بخشند
غرض هر لحظه کامی می‌برم از فیض گفتارش

پی شمشاد قد ماهی، نماندم قوت رفتن
که سرو بوستان پا در گل است از شرم رفتارش

پرستش می‌کند جان فروغی آفتابی را
که ظلمت خانه دلها منور شد به انوارش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.