هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد فراق و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از بی‌قراری، بی‌خوابی و اشتیاق به معشوق می‌نالد و از زخم‌های دلش می‌گوید. او معشوق را به بی‌اعتنایی متهم می‌کند و از زیبایی‌هایش مانند زلف و خال یاد می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که فقط به حکایت عشق گوش می‌دهد و از هر سخن دیگری رویگردان است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و اندوه عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۴

ای جز می مشک بر سر دوش
از زخم دلم مکن فراموش

امشب به کنار من توان خفت
کز دست غمت نخفته‌ام دوش

من شب همه شب نشسته بیدار
آهوی تو مست خواب خرگوش

از روی تو پرده برفکندند
وز راز دلم فتاد سرپوش

ای خواجه بخر به هیچم آخر
ور بی‌هنرم دوباره بفروش

بالای خوشت بلای جان است
وقتی که نباشدم در آغوش

خامی نرود ز طبع بیرون
تا دیگ هوس نیفتد از جوش

از هر چه به جز حکایت عشق
ما پنبه نهاده‌ایم در گوش

مملوک به عجز و خواجه مغرور
بلبل به خروش و غنچه خاموش

نیشی که زند شکر دهانی
خوش تر ز هزار چشمهٔ نوش

کی با تو توان گرفتن آرام
کاشوب دلی و آفت هوش

زلف و خط و خال او فروغی
در ماتم عاشقان سیه پوش
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.