هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و اشتیاق شاعر به معشوق و همچنین توصیف درد و رنج عاشق بیچاره است. شاعر از عشق و محبت به معشوق، اسارت دل، و ناتوانی در رسیدن به آرزوهایش سخن می‌گوید. همچنین در بخشی از شعر، به ستایش شاه ناصردین و عظمت او پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق و مفاهیم فلسفی ممکن است برای مخاطبان با سن بالاتر مناسب‌تر باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵

خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش
پس از پیاله ببوسد دهان دل خواهش

به چشم عشوه‌گرش یارب آفتی مرساد
که خوش دلم ز نظرهای گاه و بی گاهش

اسیر گشته دلم رد چه زنخدانی
که یوسف دل جمعی فتاده در چاهش

من از کدورت صاحب دلی خبردارم
که چرخ از آن سر کو می‌برد به اکراهش

نه حد آن که دهم بوسه بر کف پایش
نه جای آن که نشینم به خاک درگاهش

نه بخت آن که نشانم به صدر ایوانش
نه دست آن که زنم خیمه بر سر راهش

گذشت باد سحر بر کمند مشکینش
ولی ز حال اسیران نکرد آگاهش

برای عاشق بیچاره هیچ کار ندید
فغان شامگه و گریه سحرگاهش

کسی که دوش بدان در به خاکساری رفت
کنون بیا به تماشای حشمت و جاهش

کلاه سروقدان بس که سر بلندی کرد
به حکم شاه جهان کرده‌اند کوتاهش

شکوه کرسی افلاک شاه ناصردین
که خوانده خسرو سیارگان شهنشاهش

گرفت آتش عشق آن چنان فروغی را
که سوخت خانه عالم ز شعلهٔ آهش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.