هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر حالات عاشقانه و عارفانه‌ی شاعر است که در آن از عشق، هجران، و بی‌اعتنایی به دنیا و آخرت سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند خرابات، دوزخ، و شراب، حالات درونی خود را توصیف می‌کند و از عشق به معشوق و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و خرابات نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۱۸

چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم

گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم

افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
تا ز آتش هجران تو در عین عذابم

آه سحر و اشک شبم شاهد حال است
کز عشق رخ و زلف تو در آتش و آبم

نخجیر نمودم همه شیران جهان را
تا آهوی چشمت سگ خود کرده خطابم

سر سلسله اهل جنون کرد مرا عشق
تا برده ز دل سلسلهٔ موی تو تابم

گر چشم سیه مست تو تحریک نمی‌کرد
آب مژه بیدار نمی‌ساخت ز خوابم

زان پیش که دوران شکند کشتی عمرم
ساقی فکند کاش به دریای شرابم

بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم
تا جام شراب آمد و برداشت حجابم

گفتم که به شب چشمهٔ خورشید توان دید
گفت ار بگشایند شبی بند نقابم

از تنگی دل هر چه زدم داد فروغی
شکردهنان هیچ ندادند جوابم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.