هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق فراوان خود میگوید و اینکه حاضر است به خاطر معشوق حتی از بهشت هم بگذرد. او از درد فراق و اشکهایش میگوید و اینکه عشق معشوق چنان در وجودش نفوذ کرده که مانند روح در تن اوست.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۳۷۰
من از کمال شوق ندانم که این تویی
تو از غرور حسن ندانی که این منم
گر برکنند دیدهام از ناخن عتاب
گر دیده از شمایل خوب تو برکنم
بگذشتم از بهشت برین آستین فشان
تا خاک آستان تو کردند مسکنم
مشنو ز من به غیر نواهای سوزناک
زیرا که دست پرور مرغان گلشنم
آن قمری حدیقهٔ عشقم که کرده بخت
زلف بلند سروقدان طوق گردنم
شاهین تیر زپنجهٔ دشت محبتم
زان شد فراز ساعد شاهان نشیمنم
تا خار عشق گوشهٔ دامان من گرفت
گلهای اشک ریخت به گلزار دامنم
تا سر نهادهام به ارادت به پای دوست
آمادهٔ ملامت یک شهر دشمنم
بیرون چگونه میرود از کین مهوشان
مهری که همچو روح فرورفته در تنم
تا چشم من فتاد فروغی به روی او
خورشید برده روشنی از چشم روشنم
تو از غرور حسن ندانی که این منم
گر برکنند دیدهام از ناخن عتاب
گر دیده از شمایل خوب تو برکنم
بگذشتم از بهشت برین آستین فشان
تا خاک آستان تو کردند مسکنم
مشنو ز من به غیر نواهای سوزناک
زیرا که دست پرور مرغان گلشنم
آن قمری حدیقهٔ عشقم که کرده بخت
زلف بلند سروقدان طوق گردنم
شاهین تیر زپنجهٔ دشت محبتم
زان شد فراز ساعد شاهان نشیمنم
تا خار عشق گوشهٔ دامان من گرفت
گلهای اشک ریخت به گلزار دامنم
تا سر نهادهام به ارادت به پای دوست
آمادهٔ ملامت یک شهر دشمنم
بیرون چگونه میرود از کین مهوشان
مهری که همچو روح فرورفته در تنم
تا چشم من فتاد فروغی به روی او
خورشید برده روشنی از چشم روشنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.