هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی بیان می‌شود که عمر خود را به رشته‌ای از عشق و دل‌بستگی به معشوق توصیف می‌کند. شاعر از عشق به عنوان راه مجانین یاد می‌کند و نور خورشید را به طلوع چهرهٔ معشوق تشبیه می‌کند. او از گذشتن از هوای نفس و رسیدن به عشق حقیقی سخن می‌گوید و در نهایت، رازهای نهفته در دل خود را آشکار می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۲

دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من
مشکین کمند خسرو مسکین نواز من

گفتم دلیل راه مجانین عشق چیست
گفتا که تار طره زنجیر ساز من

گفتم که نور چشمهٔ خورشید از کجاست
گفت از طلوع طلعت عاشق گداز من

تا جان میانه من و جانانه حایل است
کی پی برد به سر حقیقت مجاز من

تا از هوای نفس گذشتم به راه عشق
برخاست از میانه نشیب و فراز من

تا در خیال حورم و اندیشهٔ قصور
جز مایهٔ قصور نگردد نماز من

کردم به راه عشق دمی ترک دین و دل
کآمد به صد کرشمه پی ترک تاز من

پیداست ناز و غمزهٔ پنهان آن پری
از پرده برگفتن عجز و نیاز من

تا شد فروغی آن رخ رخشنده آشکار
نتوان نهفت در پس صد پرده راز من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.