هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از حضور رقیب در زندگی خود و تأثیر منفی آن بر احساساتش شکایت دارد. عشق به معشوق باعث رنج و حسرت شده، و شاعر از زخم‌های عاطفی و دردهای روحی می‌نالد. در نهایت، او تسلیم سرنوشت شده و عشق را حتی با وجود رنج‌هایش می‌پذیرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و بیان درد و رنج عشق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۱۳

با رقیب آمدی به محفل من
برق غیرت زدی به حاصل من

جان به آسانی از غمت دادم
وز تو آسان نگشت مشکل من

جانم از تن سفر نمی‌کردی
گر نمی‌رفتی از مقابل من

کینم انداختند در دل تو
مهرت آمیخت در دل من

تشنهٔ آب زندگی بودم
خاک می‌خانه گشت منزل من

شوق زخم دگر به جان دارد
دل مجروح نیم بسمل من

خنجری زد به سینه‌ام قاتل
که فزون ساخت حسرت دل من

قابل تیغ او شدم آخر
کار خود کرد بخت مقبل من

می‌دهد جان فروغی از سر شوق
هر که بیند جمال قاتل من
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.