هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، به موضوعاتی مانند عشق الهی، رهایی از تعلقات دنیوی، و تسلیم در برابر ارادهٔ حق می‌پردازد. شاعر از تقابل مسجد و می‌خانه به عنوان نمادهای ظاهر و باطن سخن می‌گوید و بر اهمیت گذر از هر دو برای رسیدن به حقیقت تأکید می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، وفاداری، درد دل، و درمان ناپذیری عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند می‌خانه و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۴۵۶

مسجد مقام عجب است، می‌خانه جای مستی
زین هر دو خانه بگذر گر مرد حق‌پرستی

کی با تو می‌توان گفت اسرار نیستی را
تا مو به مو اسیری در شهربند هستی

گر بوی زلف او را از باد می‌شنیدی
شب تا سحر ز شادی یک جا نمی‌نشستی

تن به هر بلایی آنجا که مبتلایی
سر کن به هر جفایی آنجا که پای بستی

دستی که دادی آخر از دست من کشیدی
عهدی که بستی آخر در انجمن شکستی

گر علم دوستی را تعلیم می‌گرفتی
پیوند دوستان را هرگز نمی‌گسستی

درمان نمی‌پسندد هر دل که درد دادی
مرهم نمی‌پذیرد هر سینه‌ای که خستی

بر آستان یارم برد آسمان غبارم
بالا گرفت کارم در منتهای پستی

دیدی دلا که آخر با صدهزار کوشش
از قید او نرستی وز بند او نجستی

گر دست من بگیرد پیر مغان عجب نیست
زیرا که من ندادم دستی به هیچ دستی

هشیاریت فروغی معلوم نیست گویا
مدهوش چشم ساقی مست می الستی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.