هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق و دل‌باختگی می‌پردازد. شاعر از معشوقه‌ای می‌گوید که با زیبایی‌اش دل‌ها را می‌رباید و جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همچنین، در ابیاتی به مدح و ستایش ناصرالدین شاه غازی پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و غنایی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۰

چون به رخ چین سر زلف چلیپا فکنی
سرم آن بخت ندارد که تو در پا فکنی

تا به کی بار خم زلف کشی بر سر دوش
کاش برداری و بر گردن دلها فکنی

عقده‌هایی که بدان طرهٔ پرچین زده‌ای
کاش بگشایی و در سنبل رعنا فکنی

چون به هم برفکنی طرهٔ مشک افشان را
آتشی در جگر عنبر سارا فکنی

گر تو زیبا صنم از پرده درآیی روزی
کار خاصان حرم را به کلیسا فکنی

وقتی ار سایهٔ بالای تو بر خاک افتد
خاک را در طلب عالم بالا فکنی

گفتی امروز دهم کام دل ناکامت
آه اگر وعدهٔ امروز به فردا فکنی

گر تو یوسف صفت از خانه به بازار آیی
دل شهری همه بر آتش سودا فکنی

تیغ ابروی تو را این همه پرداخته‌اند
که سر دشمن دارای صف آرا فکنی

ناصرالدین شه غازی که سپهرش گوید
باش تا روزی زمین گیری و اعدا فکنی

چارهٔ آن دل بی رحم فروغی نکنی
گر ز آه سحری رخنه به خارا فکنی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.