هوش مصنوعی: این شعر از عبید زاکانی، شاعر و طنزپرداز ایرانی، به زیبایی‌های طبیعت و عشق زمینی می‌پردازد. شاعر از نسیم خاک مصلی و آب رکن‌آباد یاد می‌کند که غریب را از وطنش دور می‌سازد. او از مقام خجسته و جانفزای این سرزمین سخن می‌گوید و توصیف می‌کند که در هر طرف بلبل نغمه‌سرایی می‌کند و در هر چمن شمشاد جلوه‌گری می‌نماید. شاعر همچنین به عشق و دلدادگی اشاره می‌کند و از شاهدی چون شیرین و عاشقی چون فرهاد یاد می‌کند. در ادامه، شاعر از فرصت‌های زودگذر زندگی سخن می‌گوید و توصیه می‌کند که از این فرصت‌ها نهایت استفاده را ببریم. شعر با اشاره به ناپایداری جهان و ارزش آزادگی و بلندهمتی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات طنزآمیز و هزل‌گونه آن ممکن است نیاز به درک بالاتری از ادبیات کلاسیک فارسی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳

نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد
غریب را وطن خویش می برد از یاد

زهی خجسته مقامی و جانفزا ملکی
که باد خطهٔ عالیش تا ابد آباد

به هر طرف که روی نغمه می کند بلبل
به هر چمن که رسی جلوه می کند شمشاد

به هر که درنگری شاهدیست چون شیرین
به هر که برگذری عاشقیست چون فرهاد

در این دیار دلم شهر بند دلداریست
که جان به طلعت او خرمست و خاطر شاد

سرم هوای وطن می پزد ولیک دلم
ز بند زلف سیاهش نمی شود آزاد

ز جور سنبل کافر مزاج او افغان
ز دست نرگس جادو فریب او فریاد

غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش
که تن ضعیف نهاد است و عمر بی‌بنیاد

بگیر دامن یاری و هرچه خواهی کن
بنوش بادهٔ صافی و هرچه بادا باد

به سوی باده و نی میل کن که می گویند
« جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد»

خوشست ناز و نعیم جهان ولی چو عبید
« غلام همت آنم که دل بر او ننهاد »
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.