هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناگفته می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه می‌توان با این دردها کنار آمد. او از عهدی که شکستنش سخت است سخن می‌گوید و از ایمان آوردن به معشوق و سپس پشیمانی. شاعر همچنین به رازداری در عشق و ناتوانی در پنهان کردن غم اشاره می‌کند و در نهایت، از دیوانگی عشق و ناعادلانه بودن مجازات آن می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق، فراق، و رازداری است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «کفر» و «ایمان» نیاز به درک بالاتری از مفاهیم عرفانی و ادبی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۴

وداع کعبهٔ جان چون توان کرد
فراقش بر دل آسان چون توان کرد

طبیبم میرود من درد خود را
نمیدانم که درمان چون توان کرد

مرا عهدیست کاندر پاش میرم
خلاف عهد و پیمان چون توان کرد

به کفر زلفش ایمان هرکه آورد
دگر بارش مسلمان چون توان کرد

مرا گویند پنهان دار رازش
غم عشقست پنهان چون توان کرد

گرفتم راز دل بتوان نهفتن
دوای چشم گریان چون توان کرد

عبید از عشق اگر دیوانه گردد
بدین جرمش به زندان چون توان کرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.