۳۰۶ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در وصف آسمان و افلاک

چو دست قدرت خراط حقهٔ مینا
فشاند بر رخ کافور عنبر سارا

مشعبد فلک از زیر حقه پیدا کرد
هزار بیدق سیمین به دست سحرنما

ز بهر زینت و زیب مخدرات فلک
زمانه نافه گشا شد سپهر غالیه سا

برای فکرت و اندیشه در منازل قدس
قدم فشرده و در پیش عقل بیش بها

فضای هر فلکی ملک خسروی دیدم
درون هر طبقی جای والیی والا

مقیم طارم هفتم معمری دیدم
رفیع قدر و قوی هیکل و بلند غطا

ازو گرفته جهان رسم خرقه و زنار
وزو گرفته چمن ساز و برگ نشو و نما

فراز طاق ششم حاکمی مبارک روی
نه چون قضاة زمان، قاضی به صدق و صفا

خجسته طلعت و فیروز بخت و فرخ فال
سعید طالع و مسعود رای و سعد لقا

امیر خطهٔ پنجم دلاوری دیدم
خضاب کرده به خون دست و سر پر از غوغا

حسام قاطع او هادم اساس امل
سنان سرکش او هالک وجود بقا

سریر گاه چهارم که جای پادشهیست
فزون ز قیصر و فغفور و هرمز و دارا

تهی ز والی و خالی ز یاد شه دیدم
ولیک لشکرش از پیش تخت او برپا

فراز آن صنمی با هزار غنج و دلال
چو دلبران دلاویز و لعبتان ختا

گهی به زخمهٔ سحر آفرین زدی رگ چنگ
گهی گرفتی بر دست ساغر صهبا

خدیو عرصهٔ دیوان پیشگاه دوم
محاسبی سره دیدم غنی به عقل و ذکا

قوی کفایت و باریک فکر و دوراندیش
لطیف خاطر و شیرین زبان و نکته‌سرا

هلال عید ز چرخ یکم درخشان شد
ز طرف کاهکشان بر مثال کاهربا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح شاه شیخ ابواسحاق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.