هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق بیپاسخ و انتظار بیپایان سخن میگوید. شاعر از دلدردی بیدرمان، چشمی بیخواب و شبی بیپایان میگوید که نماد رنج و اندوه اوست. همچنین، به زیبایی و سادگی عشق اشاره میکند که بینیاز از عنوان و توصیف است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، مفاهیمی مانند درد بیدرمان و انتظار بیپایان نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
گزیدهٔ غزل ۲۸
سری دارم که سامان نیست او را
به دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمی
که خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویم
باران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینک
شبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنست
خوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز
خیالی هست گرجان نیست او را
به دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمی
که خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویم
باران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینک
شبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنست
خوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز
خیالی هست گرجان نیست او را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.